بیش از سهام سودآور، مراقب سهام زیانده باشید!
یکی دیگر از موضوعات رایج در بورس «کسب اطلاعات از رسانهها و تحلیلگران» است :
دست نوشتههای یک فعال وال استریت در این باره را در ادامه میخوانید: از آنجا که بازیگران بازار همه چیز را در مورد سهامی که شما دارید نمیدانند و حتی فعالان موفق بورس نیز قادر به ارائه توصیههای کارساز در این زمینه نیستند، تنها کار معقول، مراجعه به یک موسسه تحلیلی موفق به کسب اطلاعات در مورد نوع صنعت و چشماندازهای سهام آن است. از این طریق مطمئنا فرد خواهد توانست به اطلاعات دقیق و موثق دست یابد. اما حقیقت این است که این اطلاعات لزوما درست نیست، زیرا صاحب شرکت به هر حال نسبت به سهام خود تعصب دارد. درست مثل احساسات جانبدارانه یک مادر نسبت به فرزندانش.
شاید او با شور و اشتیاق از سهام شرکت خود صحبت کند. زیرا در ذهنش طرحی برای عرضه سهام جدید را میپروراند که برای خود و همکارانش بسیار سودآور خواهد بود. در واقع، نفع شخصی او را بر آن میدارد تا عقاید بسیار مثبتی در مورد سهام داشته باشد. اما از سوی دیگر ممکن است نسبت به آینده سهام با بدبینی صحبت کند، زیرا خود او بیشتر سهام خود را خیلی زودتر از وقتی که باید بفروشد، فروخته است. اما آرزو میکند بتواند سهام را دوباره در افت قیمتها به دست آورد و تنها در صورتی میتواند به این امر امیدوار باشد که در مورد آینده سهام نه با کلمات خوشبینانه بلکه به گونهای ابهام آمیز سخن بگوید. او ممکن است در تمام گفتههایش صادق باشد، اما دیدگاهش تحت تاثیر تعصب فردی وی به انحراف کشیده شده است.
گاهی اوقات ممکن است اخباری محرمانه از سوی سهامداران عمده که تقریبا همیشه در کار خود موفق هستند به گوشتان برسد. شاید عمل کردن بر اساس این اطلاعات، کاری منطقی باشد اما این حقیقت را باید در نظر گرفت که چنین اطلاعاتی شاید به واقعیت چندان نزدیک نباشد. زمانی که به کسی گفته میشود یک سهامدار عمده در حال خرید در مقیاس عظیم است، این احتمال وجود دارد که او در حقیقت در حال فروش باشد. زیرا فکرش را کنید اگر او در حال خرید بود، چیزی در این مورد به زبان نمیآورد.
درست مثل همان کسی که اگر قرار باشد اسبی را به قیمت خوب بخرد، هرگز چیزی در مورد ارزش بالای آن به زبان نخواهد آورد. در نتیجه به نظر میرسد کار معقول و منطقی این است که هر کس بر مبنای قضاوت خود حرکت کند این طور نیست؟ البته قضاوت هر فرد مستلزم اطلاعات گوناگونی است که باید مورد ارزیابی قرار گیرد. این اطلاعات میتواند شامل همانهایی باشد که در روزنامهها درج میشود. شما در صفحه اول اخبار روزنامه میخوانید که وضعیت سهام رو به رونق است و این که تمام شواهد بر افزایش روز افزون قیمتها دلالت دارند. این اطلاعات از چنان اهمیت فوقالعادهای برخوردار بودهاند که به جای درج در صفحه اقتصادی، در صفحه اول به چاپ رسیده اند. بدیهی است که اکنون زمان معقول برای خرید سهام است.
اما آیا واقعا این طور است؟ بعد از این که اقدام به خرید میکنید، متوجه شوید که اخبار سهام نه فقط به لحاظ قیمتهای بالا بلکه به دلیل استثنایی بودن حجم خرید، در صفحه اول به چاپ رسیده است. زمانی که شما خرید میکنید، همه فعالان دیگر بورس هم خرید کردهاند، پس حالا چه کسی باید سهام شما را بالاتر بخرد؟! حالا برعکس این وضعیت را در نظر بگیرید.اگر زمانی که شما اقدام به خرید میکنید، قیمتها به طرز سرسام آوری رو به کاهش روند، آیا بهتر نیست دست به کاری بزنید که معمولا به آن «پیش فروش» (short selling) میگویند؟ به عبارت دیگر، بهتر نیست سهامی را که هنوز نخریده اید بفروشید با این فرض که میتوانید بعدا قراردادهای فروش را با خرید سهام با قیمتهای نازلتر انجام دهید؟ خطر این کار در این است که وقتی با توجه به رکورد بازار تصمیم به پیش فروش گرفتید، فروشنده واقعی دیگر در ازار باقی نمانده باشد. فعالان بورس به اجبار میخواهند پیش فروش کنند، همه عصبی میشوند و میخواهند چنین سهامی داشته باشند.
در این وضعیت حداقل برای مدتی زودگذر، تقاضای ناگهانی برای خرید سهامی که اخیرا در افت قیمتها فروخته شدهاند ایجاد میشود. وقتی همه سعی میکنند بخرند، قیمتها افزایش مییابند. بازار به نقطهای میرسد که بهبود مجدد نام دارد و بسیاری از کسانی که اقدام به پیش فروش کرده اند حالا چارهای جز خرید سهام با قیمتهای بالاتر ندارند.
بسیاری از فعالان بورس وقتی از وجود بازاری که بیشترین سودآوری را داشته باشد، مایوس میشوند، اقدام به خرید سهام شرکتهای گوناگون میکنند با این امید که حداقل یکی از آنها برایشان سودآوری فوق العاده در برداشته باشد. اما ممکن است در این سبد، سهامی هم وجود داشته باشد که بعدا معلوم شود خیلی کم بازده بوده است. در این شرایط یک اتفاق غیرمنطقی رخ میدهد. در حالی که بازدهی سهام قوی قادر نیست به بازدهی سهام ضعیف کمکی بکند، سهام ضعیف ممکن است سودآوری بقیه پرتفولیو را نیز تحتالشعاع قرار دهد، مانند همان مثل قدیمی که میگویند یک بز گر، گله را گر میکند.
به این ترتیب تنها یک سهم زیانده میتواند جور کل پرتفولیوی شما را بکشد و بازدهی مجموع آن را با زیان روبهرو سازد. به همین دلیل لازم است تا بیش از سهام سودآور خود مراقب سهام زیانده باشید!