چگونه در هنگام معامله بر ترس و استرس خود غلبه کنیم؟/
از مدتها قبل در فضای سرمایه گذاری این فرض به وجود آمد که سرمایه گذاران بر اساس معیارهای منطقی نظیر ریسک و بازده، میزان سود، وضعیت سودآوری و …، تصمیم به سرمایه گذاری میگیرند. این در حالی است که تحقیقات مالی رفتاری، آشکار ساخت که عواملی مانند احساسات، هیجانات و وضعیت روحی افراد ازجمله دیگر فاکتورهای تأثیرگذار روی تصمیمات سرمایهگذاری و مالی آنها است.
بسیاری از سرمایهگذاران برای وارد شدن به یک سرمایهگذاری، سقف قیمت و برای خروج از سرمایهگذاری کف قیمت را انتخاب میکنند و در هیاهوی رسانههای اجتماعی و هجوم اطلاعات و احساسات، اقدام به خرید سهام در بالاترین قیمتها و فروش آن در کمترین قیمت میکنند! واقعاً چرا سرمایهگذاری به این شکل صورت میگیرد و چگونه میتوان از سرمایهگذاری بر اساس هیجانات و احساسات خودداری کرد؟
در این مطلب سعی میکنیم نگاهی کاربردی به روانشناسی سرمایه گذاران در بورس داشته باشیم. با ما همراه باشید.
رفتار سرمایهگذاران
اگر از سرمایهگذاران پرسیده شود چه هدفی را از سرمایهگذاری خود دنبال میکنند، بیشتر آنها پاسخی ساده خواهند داد: آنها خواهان سود هستند. گرچه این پاسخ واضح به نظر میرسد اما درون آن عوامل و فاکتورهایی وجود دارد که بر پیچیدگی این پاسخ میافزاید. درون هریک از ما، خواستههایی وجود دارد که همیشه ابراز نمیکنیم و یا حتی از وجود آنها بیاطلاعیم. بیشتر ما وقتی درباره پول و سرمایهمان تصمیمگیری میکنیم، بهجای اینکه واقعاً به قصدی که داریم عمل کنیم (کسب سود) معمولاً به دنبال این هستیم که آن احساسات درونی را ارضا کنیم. عدم اطلاع از این خواستههای نهفته در درون، میتواند منجر به این شود که خطاهای جبرانناپذیری در سرمایهگذاری خود مرتکب شویم و این به معنای ضربه مالی ضربه احساسی است.
برای مثال ممکن است درحالیکه معاملات ما در وضعیت سودآوری نیست، بهطور مداوم به معاملات سهام بپردازیم و بهجای اینکه سرمایهگذاری را یک عمل هوشیارانه مالی تلقی کنیم، این کار را به چشم یک بازی لذتبخش ببینیم. از طرف دیگر ریسکهای معقولی که برای کسب سود بالاتر در بازار باید متحمل شویم را نپذیریم و به خاطر ترس از دست دادن سرمایه، وارد معامله نشویم. عکس این موضوع نیز احتمال وقوع دارد. به این معنا که از فروش سهامی که قیمت آن سقوط کرده و روند نزولی دارد، خودداری میکنیم چون میخواهیم همچنان امیدوار بمانیم که قیمت آن بالاخره رشد خواهد کرد و مجبور نخواهیم بود به شکست خود اعتراف کنیم.
مشکل ما هرکدام از موارد فوق باشد، مهم این است که تمایلات و احساسات شخصی پنهان درون خود را بشناسیم تا بتوانیم با تصمیمات بهتر، درنهایت به هدفی که واقعاً به آن نیاز داریم برسیم.
مهمترین عامل بروز احساسات و هیجانات در سرمایهگذاری، وابستگی احساسی به سهام است.
وابستگی احساسی به سهام
یکی از مشکلات احساسی در بورس که هرگز در پرتفوی سرمایه گذاران موفق رخ نمیدهد، وابستگی احساسی به یک سهم یا دارایی است. برای روشن شدن این موضوع یک مثال مطرح میکنیم. فرض کنید تعدادی سهام از پدر یا پدربزرگتان به شما رسیده، احتمالاً دوست دارید بدون توجه به روند سهم و وضعیت شرکت، یادگاری پدربزرگتان را تا ابد نگهداری کنید. درحالیکه اگر واقعبین باشید باید آن سهام را بررسی کرده و اگر ارزش نگهداری و روند مناسبی ندارد آن را بفروشید. احساساتی بودن میتواند در زندگی و روابط شخصی ویژگی ارزشمندی باشد، اما این ویژگی در سرمایهگذاری مناسب نیست. برای وجود هر دارایی در پرتفوی شما باید یک دلیل قانعکننده وجود داشته باشد و اگر یک دارایی، هدفی که مدنظر است را محقق نمیکند باید آن را فروخت. چیزی که در این مطلب روی آن تأکید داریم، این است که سرمایه گذاران باید سبد دارایی و پرتفوی سهام خود را بر اساس اصول سرمایهگذاری تشکیل دهند نه بر مبنای وابستگی احساسی.
بررسی نشانههای سرمایهگذار احساسی
اگر یکی از ویژگیهای زیر در شما وجود دارد، پس شما یک سرمایهگذار یا معاملهگر احساسی هستید:
وقتی قیمت سهام کمی افت میکند، آن را به فروش میرسانید:
تصمیم برای فروش سهام باید نتیجه ملاحظات دقیق باشد. اگر شما سهم را فقط به خاطر اینکه کمی زیان کردهاید میفروشید، پس شما یک سرمایهگذار احساسی هستید!
روی اخبار شدیداً متمرکز شدهاید:
پیگیری و رصد اخبار بخش مهمی از سرمایه گذاری است اما اگر شما در شرکتی مانند کارگزاری و شرکتهای سرمایهگذاری و شرکتهای مشابه شاغل نیستید، خواندن مرتب اخبار و اطلاعات سهام مرتبط بهصورت ۲۴ ساعته برای شما ضروری نیست و این رفتار منطقی نیست و بهاحتمالقوی شما یک سرمایهگذار احساسی هستید!
شما به خاطر سودی که هنوز تحقق نیافته، خوشحال هستید:
سود تحقق نیافته سودی است که اگر یک دارایی را در زمان و قیمت مشخصی بفروشید عایدتان میشود. این سود هنوز کسب نشده و قطعی نیست. بهطور مثال اگر یک سهم با قیمت ۲۰۰ تومان بخرید و رویای رسیدن قیمت به ۳۰۰ تومان را داشته باشید، درحالیکه هنوز این افزایش قیمت محقق نشده، به این خاطر شادمان شوید و یا پس از خرید سهام، با شروع رشد قیمت، فوراً احساس شیفتگی و خوشحالی “شدید” به شما دست دهد، شما یک سرمایهگذار احساسی هستید!
شما به خاطر ضرر و زیانی که هنوز قطعی نشده است، ناراحت میشوید:
زیان تحقق نیافته، برعکس سود تحقق نیافته است. اگر هر زمان که قیمت سهام از قیمت خریداری شما کمی کاهش یافت و شما احساس ناامیدی و اندوه کردید، شما یک سرمایهگذار احساسی هستید!
شما از بررسی قیمت سهام ترس دارید:
چنانچه میدانید قیمت سهمتان کاهش یافته، اما از بررسی قیمت سهام ترس دارید، چون نمیخواهید با حقیقت مواجه شوید، در این صورت شما یک سرمایهگذار احساسی هستید!
با هر خبر بد ترس وجود شما را میگیرد:
عکسالعمل منطقی در مواجهه با اخبار بدی که از بازار و وضعیت شرکتهایی که سهام آن را دارید، این است که اثر این اخبار و اطلاعات را بهصورت واقعبینانه بررسی کنید و تصمیم متناسب با آن را بگیرید. اگر شما با هر خبر بد رسیده از بازار، هراسان میشوید در این صورت یک سرمایهگذار احساسی هستید!
مدام قیمت سهام را بررسی میکنید:
بازار بورس، یک بازار نوسانی است و قیمت سهام در این بازار روزانه نوسانات زیادی خواهد داشت. اگر مرتباً با کارگزار تماس میگیرید یا در سامانه معاملاتی خود و سایر سامانههای معتبر دیگر، قیمت سهام را بررسی میکنید و یا اگر از هر شخصی که میبینید درباره سهام نظرخواهی میکنید، شما یک سرمایهگذار احساسی هستید!
۵ راهحل پیشنهادی برای کاهش اثر احساسات در سرمایهگذاری
۱ – تشکیل پرتفوی سرمایهگذاری: تکنیکی که میتواند باعث کاهش پاسخ احساسی به بازار شود، ساخت پرتفوی داراییهاست. چون اگر پرتفوی بهدرستی چیده شده باشد، خیال شما تا حدودی راحت است که اگر یکی از سهام یا داراییهای موجود در پرتفوی افت کرد، مابقی آنها مانع از افت شدید سرمایه شما خواهد شد. تنوع سازی داراییها میتواند اشکال مختلفی داشته باشد؛ سرمایهگذاری در صنایع مختلف، مناطق جغرافیایی مختلف، خرید انواع دیگر اوراق بهادار و حتی مصونسازی با بازارهای جایگزین مانند بازار مسکن. پس در بیشتر چرخههای طبیعی بازارها، استفاده از یک استراتژی تنوع سازی میتواند از کاهش شدید ارزش سرمایه جلوگیری کند و درنهایت راهکاری برای جلوگیری از بروز رفتار احساسی و هیجانی سرمایهگذار باشد.
۲ – داشتن طرح و استراتژی: وجود یک استراتژی دقیق و نوشتهشده روی کاغذ در سرمایهگذاری حیاتی است. برخی از موارد پیشنهادی که میتوانید مشخص کنید شامل این موارد است:
• اهداف سرمایهگذاری (تعیین حد سود و حد ضرر)
• بازه زمانی سرمایهگذاری
• هدف کلی پرتفوی سرمایهگذاری
• استراتژی تغییرات در پرتفوی
بسیاری از سرمایهگذاران موفق بر اساس اهداف سرمایه گذاری (حد سود و حد ضرر) تصمیمگیری میکنند. برای مثال استراتژی برخی از افراد این است که اگر قیمت سهام ۸ یا ۱۰ درصد از قیمت خرید آنها کاهش یافت آن را میفروشند. از طرف دیگر، تصمیمگیری برای فروش سهام و زمان کسب سود کمی مشکل است. چون وقتی قیمت سهم در حال افزایش است، طمع افزایش قیمت باز هم ادامه مییابد و باعث بروز دو دلی میشود. در این زمان، سرمایهگذاران ممکن است تصمیم بگیرند بخشی از سهام خود را در قیمت فعلی و در قیمتهای بالاتر، مابقی سهام را بفروش برسانند.
۳ – عدم سرمایهگذاری با پول قرض: به نظر شما فرد مبتدی و تازهوارد که برای خرید و فروش سهام از سرمایهای قرضی و وام استفاده میکند میتواند در بازار موفق شود؟ حرفهایهای بازار از این قاعده مستثنی هستند، ولی شخصی عادی که اولین روزها و حتی اولین ماههای آشنایی با بورس را میگذراند، درصورتیکه بخواهد با سرمایهای که مالک آن نیست از بازار سود به دست آورد، معمولاً نمیتواند از تأثیر احساسات و هیجانات در معاملات خود اجتناب کند. زمانی که شما با سرمایهی خودتان در حال معامله هستید، نوسانات بازار احساسات مخرب کمتری در شما ایجاد میکند.
۴ – شروع سرمایهگذاری با مبالغ کم: همانطور که با سرمایههای بالا میتوان سودآوری بیشتری در بورس به دست آورد، میزان زیان احتمالی نیز با معاملات سنگین، بیشتر میشود و همین عامل منجر به افزایش میزان استرس و هیجانات میگردد. مخصوصاً زمانی که یک سرمایهگذار مبتدی به معامله و سرمایهگذاری با مبالغ بالا عادت ندارد، این موضوع معمولاً به ضرر تمام میشود. رفتهرفته با آموزش سرمایه گذاری در بورس و افزایش مهارت سرمایهگذاری در این بازار، میتوان حتی در معاملات با سرمایه بالا، کنترل بیشتری روی احساسات داشت.
۵ – پذیرش فرصتهای ازدسترفته: یکی از احساساتی که میتواند مخصوصاً باعث شتابزدگی در انجام معاملات سهام و سرمایهگذاری شود، احساس از دست دادن فرصت است. ازآنجاییکه هیچکدام از ما نمیتوانیم معجزه کنیم، ممکن است در اغلب مواقع فرصتهای رشد را از دست بدهیم. درصورتیکه شما قصد خرید سهمی را داشتید ولی به هر دلیلی آن را نخریدید و یا نتوانستید بخرید و بعداً آن سهم رشد کرد، بهاحتمالقوی آرزو میکنید که آن سهم را داشتید. البته آرزو کردن هیچ سودی برای شما نخواهد داشت. توصیه بزرگان است که بهجای آرزو کردن، روی رشد مهارت سرمایهگذاری و معاملهگریتان کار کنید تا فرصتهای بعدی را بهموقع شناسایی کنید.
هیچکس در بورس وجود ندارد که از همه فرصتهای سودآوری استفاده کند و اگر این موضوع را بپذیرید، اقدامات احساسی و هیجانی شما در معاملات کاهش مییابد.